1
نام و نام خانوادگی شهید :     روحانی شهید، حجت الاسلام غلامرضا سلطانی
تاریخ تولد :    1322/1/1
محل تولد :    اشتهارد
تاریخ شهادت :    1364/12/1
محل شهادت :    اهواز - سقوط هواپیما به دست بعثیان عراق
شغل : نماینده مردم کرج
مزار شهید : تهران، بهشت زهرا، 72 تن
روحانی شهید، حجت الاسلام غلامرضا سلطانی
زندگی نامه شهید:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهيد حجه الاسلام والمسلمين آقای حاج شيخ ‌غلامرضا سلطانی بسال 1322شمسي در اشتهارد واقع در 60 کيلومتری شهرستان کرج از خانواده اي پاک و مقيد به موازين دينی ديده به جهان گشود.
مرحوم حاج عطاءامرالله سلطانی پدر شهيد سلطانی از متدينين بنام اشتهارد بود مردم او را به صداقت و پاکي وايمان وخلوص قلبی می شناختند. علاقه مرحوم حاج عطاءامرالله سلطانی به اسلام وديانت به اندازه ای بود که وعاظ ومبلغيني که به اشتهارد می آمدند در مدت زمانی که در آنجا می ماندند، در منزل ايشان سکنی می گزيدند رفت آمد وعاظ و مبلغين به منزل مرحوم حاج عطا امرالله سلطانی زمينه فکری مناسبی را بوجود آورد تا شهيد سلطانی برای فراگيری علوم دينی خويش را آماده سازد .
اين زمينه فکری و علاقه مفرطی که در ايشان بوجود آمده بود سبب شد که در سن يازده سالگی وارد مدرسه علميه اشتهارد شود وبه مدت دو سال به فراگيری علوم دينی و تحصيل بپردازد. از اين زمان بود که فروتنی و توا ضع و ساير صفات حسنه آن شهيد بطور آشکاری بر همه نمودار شد اين خود بر محبوبيت شهيد سلطانی درنزد آشنايان افزود. علاقه شهيد سلطانی به کسب فيض از محضر بزرگان وتقيد او به اجرای هر چه بهتر واجبات باعث شده بود که هر روز فاصله نيم فرسخی را با پای پياده طی کند تا در مراسم نماز جماعت مغرب وعشا مرحوم آقای سيد عبدالله که از علما زاهد اشتهارد بود شرکت نمايد.
اين عمل ذهن فعال شهيد سلطانی را هرچه بيشتر برای رسيدن به درجات بالای علمی و اخلاقی آماده می نمود.
بعد از گذشتن زمانی در حدود دو سال عشق مفرط آن شهيد به کسب علم باعث شد تا در سن 13 سالگی وسال 1335 (ه ش ) به قم عزيمت کند تا بتواند از منبع فيض عالمان بزرگ علوم بهرمند شود وبه سرچشمه علم دست يابد.
شهيد سلطانی در ابتدای ورود به قم در مدرسه حاج سيد صادق حجره ای گرفتند و تحصيل خود را با مقدمات عربی و فرهنگ اسلامی شروع نمودند در اين زمان تقيد ايشان به رعايت تقوا و کسب علم چنان او را محبوب دوستان نمود که تقوايش ضرب المثل شده بود و هر گاه در جمع دوستان از تقوا وپرهيزگاری سخن به ميان می رفت همه به ياد او می افتادند.
پس ازطی مقدمات و گذشتن سه سال،در مدرسه فيضيه حجره ای گرفته وبرای رشد و تکامل هر چه بيشتر به تحصيلات خود ادامه دادند. در اين ايام شهيد سلطانی با (حاج شيخ يوسف صانعی) هم حجره بودند.
شهيد سلطانی در سال 38 درس کتاب مکاتب و رسائل را در مدرسه فيضيه شروع کردند و تمام وقت را به فراگيری فقه جعفری با يارانی متعهدکه اکنون هر يک از آنها از جمله اساتيد بنام حوزه علميه هستند پرداختند.
در همان زمان،درايام ماه مبارک رمضان و ماه محرم که حوزه علميه تعطيل بود و بعضا‎در روزهاي تعطيل به نقاط مختلف برای انجام تبليغ و ارشاد و مردم مسافرتهايی می کرد. بيشتر اين مسافرتها به اطراف شهرستانهای يزد،کرمان و نائين بود. در آن ايام که مسافرت همواره با سختی راه همراه بود خللی در ايمان و اراده شهيد سلطانی وارد نياورد او هدايت مردم را وظيفه خود می دانست و لحظه ای در ا نجام اين امر کوتاهی نمی کرد.
شهيد سلطانی با طی مدارج مقدماتی به حضور اساتيد بزرگ حوزه علميه قم راه يافت .وتوانست در سال 41 و42 به فراگيری درس خارج در محضر حضرت استاد امام خمينی وآيات اساتيد بزرگ از جمله آيت الله منتظری وآيت الله گلپايگانی و مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضی حائری يزدی وآيت الله اراکی و آيت الله محقق بپردازد.
شهيد سلطانی در کنارفراگيری فقه و اصول به تحصيل اخلاق و فلسفه همت گماشت تا آنجا که در درس اخلاق به درجه استادي رسيد. هم زمان باتحصيل،ايشان به تدريس نيز می پرداختند و از جمله دروسی که ايشان تدريس می کردند دروس لمعه و مکاتب در مدرسه فيضيه و مسجد اعظم بود.
با شروع قيام مردم به رهبری امام خمينی شهيد سلطانی به صفوف مبارزين پيوست وبا نطق های آتشين خود مردم را دعوت به قيام بر عليه نظام فاسد ستم شاهی کرد. او که ا ز بدو شروع انقلاب در سال 42 خود را با اين حرکت همگام نموده بود در شهرهايي مانند آمل، بابل، فسا، شيراز، نائين و رفسنجان با سخنرانی های خود به افشاگری رژيم منحط پهلوی دست زد در يکی ا ز اين فعاليتها شهيد سلطانی به همراه هم رزم خويش شهيد حقانی توست مامورين رژيم دستگير وبازداشت شد.
بابالا گرفتن موج انقلاب مجالس خطابه شهيد سلطانی دراشتهارد از انبوه جمعيت موج ميزد وبا انجام راهپيمايي های متعدد بعد از سخنرانی های ايشان مردم به قيام وانقلاب می پيوستند.
با سقوط حکومت طاغوتی ونظام پوسيده 2500 ساله شاهنشاهی ونياز مبرم انقلاب به افراد متقی و مطلع به امور فقهی و دينی شهيد سلطانی قبول مسئوليت کرد. در ابتدا بدليل تبحر در امور فقهی ا زطرف حضرت امام جهت حل مسائل قضايی شهرستانهای سبزوار و بندرعباس به سال1358 درمعيت حضرات محصل همدانی و استادی به اين شهرها ر فتند.
از آنجا که شهيد سلطانی مردمحراب وخطابه واخلاق و سياست بود در همان سالهاي آغازين پيروزی انقلاب (58) ازسوی حضرت امام امت به امامت جمعه اشتهارد انتخاب شد او که چندين سال به ارشاد مردم پرداخته بود دراين سنگر با جديت به ا رشاد مردم همت گماشت .
ا زآنجاکه شهيد سلطانی محبوبيت بسياری در بين مردم داشتند وسخنانشان حاکی ا ز صداقت و خلوص وتقوي بود نماز جمعه اشتهارد با شکوه هر چه تمامتر برگزا رمی شد که در حد خود بسيار قابل توجه بوددر سال 1359 بود که شهيد سلطانی به سمت حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی کرج منصوب شدند.اين مسئوليت که شايد در بين تمام مسئو ليتهای موجود برای انسان سريعترين مسئوليتها باشد آزمايش بزرگی برای انسان است. چرا که سرنوشت انسانهاي ديگر را در اختيارمي گذارند و ذره ای اشتباه و خطا در محضر حضرت پروردگار نا بخشودنی است.
شهيد سلطانی که می دانست به چه امر خطيری منصوب شده است. در اين مورد می گفت ((من ادعا نمی کنم به مر حله اي رسيده ايم که قضاوت اسلامی مو به مو اجراء گردد ولی اميدوارم بی ضرر باشد ).
شهيد سلطانی بعد از قبول اين سمت ضمن ادامه تحصيل در قم روزهای چهارشنبه وپنج شنبه را در کرج به امر قضاوت می پرداخت وروزهای جمعه را نيز در اشتهارد در سنگر نماز جمعه مردم ر ا به تقوی خداوند فرا می خواند.
قضاوت انسان در مورد انسان امری نسبی است. تنها قضاوت خداوند مطلق است وهيچ خلافی ندارد از اين رو خيلی طبيعی است که فردی در امر قضا دچار اشتباه شود.اما قضاوت شهيد سلطانی را حتی محکوميتش نيز می پذيرفتند و بر حق بودن آنرا تأييد می کردند. اودر ميان محکوميتش از چنان محبوبيتی برخوردار بود که مهر نمازش را به رسم تبرک نزد خود نگاه داشتند و آنگاه که خبر شهادتش را شنيدند به سختی می گريستند .عطوفت او نسبت به محکومينش چنان بود که به مانند پدری مهربان ا ز او ياد می کردند يکی از محکومين در خاطرات خود از آن شهيد چنين يادمی کند ((درهمان سال60 يکی ا زبچه های اقليت يا پيکار که تحت تاثير جو سازمانی خودش بود در دادگاه کاغذی را مچاله کرد وبسوی آن شهيد پرتاب نموده و ناسزا گفته بود اما ايشان نه خشمگين شدند و نه خويشتنداری را ا ز دست داده بودند و همچنان صبورانه و با ملاحظه با آن شخص که دختری 16ساله بود رفتار کرده بودند...))
اين چنين نگرشی در بين محکومين بسيار زياد بود.
باآنکه اکثر محکومين تحت شرايط ويژه اي و تحت فشار فکری سازمانی خود بودند اما چند برخورد با شهيد سلطانی آنها را به تمام اشتباهاتشان واقف می ساخت.
شيوه قضاوت شهيد سلطانی نه تنها بر شهادت افراد عادل بلکه برخورد باخود متهم را نيز شامل می شد.
روزي در پاسخ يکی از دوستانش گفته بود: ملاک قضاوت من تنها گزارش مأمورين نيست بلکه با خود متهم صحبت می کنم و اعتراف خود متهم را ملاک قضاوت قرارمی دهم.
شيوه برخورد،حسن خلق و عظمت شخصيت شهيد سلطانی در بين مردم کرج عامل محبوبيت ايشان گرديد تا آنجا که از ايشان خواستند کانديدای نمايندگی مردم کرج در دومين دوره مجلس شورای اسلامی بشود در اين انتخابات مرحوم حجه الا سلام سلطانی با164 هزا ر و 369 رای از مجموع 273 هزا رو 584 رأی يعنی نزديک به 60 در صد آراء مأخوزه از شهرستان کرج به مجلس شورای اسلامی راه يافت.
شهيد سلطانی درابتدای ورود به مجلس به کمسيون کشاورزی رفت و چنانکه ((دکتر انگجی ))رئيس کميسيون کشاورزی در مصاحبه ای اشاره نمودند ارزش خويش را در زمينه توجه به امور اقتصاد کشاورزی به روشنی نشان دادند.
بعد از گذشت مدتی از آنجا که تخصص شهيد سلطانی در امور قضائي بود به کميسيون امور قضايی و حقوقی رفتند. دكتر انگجي در خاطرات خود از آن شهيد،ياد مي كند كه به دليل داشتن سمت رياست كميسيون با رفتن ايشان مخالفت مي كردم ولي عاقبت به اين امر با آنكه به هيچ وجه راضي نبودم تن دادم. در کميسيون حقوقی وقضائی مجلس نيز شهيد سلطانی تبحر خود را نشان دادند چنانکه در مصاحبه ای ديگر که با آيت الله يزدی صورت گرفت ايشان به عنوان رياست کميسيون وجود شهيد سلطانی را برای کميسيون غنيمت می شمردند.
شهيد سلطانی در سمت نمايندگی مجلس دفاع ا زحقوق مردم با اتکای به اصول اسلام را سر لوحه خود قرار داده بود. از اين رو سخنانش با موافقت نمايندگان روبر می شد.
عدم گرايش شهيد سلطانی به هيچ جناحی سبب شده بود که تمام نمايندگان مجلس برای او احترامی خاص قائل شوند و سخنانش را به جان ودل بشنوند. شهيد سلطانی بااعتقاد کامل به مسئله وحدت حوزه و دانشگاه در اين زمينه نيز فعاليت بسياري‌انجام دادند. تدريس مبانی فقهی واقتصادی اسلام در ((دانشگاه کشاورزی کرج )) و((تربيت مدرس تهران )) وداشتن سمت نمايندگی حضرت آيت الله العظمي منتظری در(مجتمع دانشگاهی علوم انسانی )(علامه‌ طباطبايي )خود گواه احساس مسئوليت اين شهيد نسبت به اقشار دانشگاهي اين مملکت می باشد. اثر حضور ايشان در دانشگاه چنان بود که پس از شهادتشان تمامی افراد ((مجتمع دانشگاهی علوم انسانی ))در غمشان به عزا نشستند در اين ماتم تمامی اساتيد دانشجويان و کارکنان اين مجتمع خود راشريک مي دانستند. و اين خودحکايت از محبوبيت شهيد سلطانی در بين قشر دانشجو و تحصيل کرده دا رد.
با تمام اشتغالاتی که ذکرش گذشت که هر کدام به تنهائی برای توانائی های يک انسان بسيار زياد است شهيد سلطانی در امر تحقيق وتأليف نيز آثار ارزنده اي از خويش بجای نهاده است.
اين کتاب ها که حاصل سالها تحقيق وتحصيل در امور فقهی واخلاقی است هر کدام اثر ارزشمندی است که می تواند خواننده ر ا به سوی تهذيب رهنمون گردد.
بخشی از اين آثار با همکاری جمعی ا ز اساتيد و فضلای حوزه علميه قم ا ز جمله حضرات آقايان مظاهری،خرازی ، استادی و مصلحی نگاشته شده است.



شرح شهادت:
اول اسفند 1364 هـ.ش رژيم صدام در يكي از وحشيانه‏ترين جنايات خود، با حمله به يك هواپيماي مسافربري ايراني 50 تن از شخصيتهاي مملكتي و روحانيون و ياوران انقلاب را به شهادت رساند.
اين ياران انقلاب كه در ميان آنان حجت‏الاسلام حاج شيخ فضل‏الله محلاتي نماينده حضرت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و هشت تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بنامهاي شهيد ابوالقاسم رزاقي، شهيد مهدي يعقوبي، شهيد ابوالقاسم موسوي دامغاني، شهيد غلامرضا سلطاني، شهيد سيد نورالدين رحيمي، شهيد سيد حسن شاهچراغي، شهيد علي معرفي‏زاده، شهيد محمد كلاته‏اي و چند تن از قضات دادگستري وجود داشتند، در حالي كه توسط هواپيماي مسافربري متعلق به شركت هوائي آسمان عازم اهواز بودند در نزديكي شهر اهواز از سوي دو فروند از جنگنده‏هاي متجاوز عراقي هدف حمله قرار گرفتند و در منطقه ويسي در 25 كيلومتري شمال اهواز با سقوط هواپيمايشان به شهادت رسيدند.
طبق معمول اين جنايت وحشيانه از سوي كشورهاي جهان و مجامع بين‏المللي محكوم نگرديد و همچنان بر فعاليتهاي سبعانه صدام مهر تأييد خورد.
حضرت امام خميني قدس سره‏الشريف در بخشي از پيامشان در اين‏باره چنين فرمودند:
"جنايتكاران عفلقي كه در جنگ‏ها و بويژه جبهه فاو خود را عاجز مي‏بينند و سراسيمه به هر دري مي‏زنند و براي نجات خود به هر حشيشي متوسل ميشوند، به جنايت مفتضحانه ديگري دست زدند كه آبروي نداشته آنان را در مجامع آزاد جهان بر باد داد... ملتي كه براي رضاي حق تعالي انقلاب كرد و براي ارزشهاي معنوي انساني به‏پا خاسته است چه باك دارد از شهادت عزيزان و آسيب ديدن نور چشمانش و تحمل سختي‏ها و مكاره، كه جنت لقاءالله كه فوق تصور عارفان است، محفوف به مكاره است... اميد آن است كه ولي نعم. اين ميهمانان را كه به سوي او مي‏روند از محضر خود كامياب فرمايد و به اين رزمندگان غرورآفرين قدرت بيشتر و قوت والاتر عنايت نمايد و به همه ملت عزيز بويژه آنان كه در اين جهاد في سبيل‏الله فعاليت و دخالت داشته‏اند عزت و عظمت مرحمت كند و به اين عزيزاني كه در اين جنايت هوائي به سوي او پرواز كرده‏اند، اجازه ورود به محفل خاص خود دهد و حجت‏الاسلام حاج شيخ فضل‏الله محلاتي شهيد عزيز را كه من و شما او را مي‏شناسيم كه عمر خود را در راه انقلاب صرف كرد و بايد گفت يكي از چهره‏هاي درخشان انقلاب بود و در اين راه كه راه خداوند است تحمل سختي‏ها نمود و رنج‏ها كشيد و با قامت استوار ايستادگي كرد، اجازه ورود در محضر شهداي صدر اسلام مرحمت نمايد و به بازماندگان محترم تمامي شهدا صبر و اجر مرحمت فرمايد و به روحانيون عزيز و قضات محترم و وكلاي ارجمند و محافظين عزيز و خدمه محترم هواپيما و سايرين كه در اين جنايت عظيم عفلقيان و با جاسوسي منافقين ملحد به شهادت رسيده‏اند، جزا و اجر فوق تصور ما عنايت فرمايد..."
از آنجا كه اين گروه عازم جبهه‏هاي نبرد حق عليه باطل بودند و در جمع آنان تعداد زيادي از علما و روحانيون مبارز به درجه رفيع شهادت نائل آمدند، اين روز، "روز روحانيت و دفاع مقدس" نامگذاري گرديد تا بدين وسيله همه ساله از مجاهدات خستگي‏ناپذير اين پاسداران راستين اسلام و انقلاب، قدرداني گردد.
حضرت امام خميني قدس سره‏الشريف در پيامي كه به روحانيت صادر كردند درباره حضور گسترده و مستمر روحانيت در ميادين نبرد با كفر و شرك و نفاق بويژه جبهه‏هاي جنگ حق عليه باطل، چنين‏فرمودند:
"... خدا را سپاس ميگذاريم كه از ديوارهاي فيضيه گرفته تا سلولهاي مخوف و انفرادي رژيم شاه، و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات، و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‏ها و ميادين مين، خون پاك شهداي حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلي نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‏ها نسبت به قشرهاي ديگر زيادتر است. بيش از ده هزارو پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلي شهيد شده‏اند و اين رقم نشان ميدهد كه روحانيت براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي ايران تا چه حد مهيا بوده است




وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از حمد و سپاس که مخصوص ایزد یکتا است و درود بر همه پیامبران خدا مخصوصا بر پیغمبر عظیم الشان اسلام و خاندان گرامیش و بالخصوص بر امیر المومنین و فاطمه زهرا علیهم السلام . و یازده فرزندانشان که امامان و رهبران جامعه انسانیت بوده و هستند و باالاخص ولی امر صاحب الزمان روحی و روح جمیع العالمین لتراب مقدمه الفداء اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و قرب زمانه و اجعلنا من انصاره و اعوانه و ارزق شهادتنا فی رکابه او رکاب نایبه الامام خمینی دام ظله.
و بعد ای ملت عظیم و عزیز اسلامی ایران باید بدانیم این جمهوری اسلامی خون بهای دهها هزار شهید و مجروح است اگر نگوئیم صدها هزار اگر ما امروز از آن حفاظت نکنیم باید بدانیم یک روز در دادگاه عدل الهی جوابی نخواهیم داشت و روز شرمندگی ما خواهد بود.
و امروز که شما عزیزان همه گروهکهای وابسته به شرق و غرب را سرکوب کرده اید و دیگر آنها جای پائی در این کشور عزیز اسلامی ندارند باید بدانیم آنچه امروز ممکن است خدای نکرده به انقلاب اسلامی ما ضربه بزند ( فقط ) هوا پرستیها و خود خواهیها خواهد بود.
بگوئید همه تابع حق باشید و از تفرقه دوری کنید که همه بدبختیهای جامعه اسلامی ما در آن است و ای مردم شهید پرور سعی کنید کارهایتان را برای خدا انجام دهید اگر کاری در رابطه خدا باشد هیچ وقت درگیری در آن نخواهیم داشت و بفرموده امام عزیزمان اگر همه انبیاء (ع) در یک زمان باشند با هم اصطکاک نخواهند داشت و به شما عزیزانیکه مرا می شناسید مخصوصا اهالی متدین و شجاع و غیور اشتهارد میگویم خدا را گواه میگیرم سعی و تلاش من در این بود به مقدار توانم کاری برای این جامعه اسلامی کرده باشم و از مسئولیتها و پستهایم بهیچ وجه استفاده سوء نکردیم بلکه میخواستم بهیچ وجه استفاده مادی و لو مشروع باشد نکنم و نکردم با این وصف نمیدانم در شب اول قبر چه جوابی در برابر ملائکه مقرب خدا بگویم و در روز دادگاه عدالهی چگونه میتوانم نجات پیدا کنم اگر فضل خدای بزرگ و شفاعت خاندان عصمت و طهارت و شهداء اسلام الگو شامل حاکم نشود روز بدبختی و بیچارگی من است.
خدایا به فضل خوبی ما را مشمول لطف و شفاعت پیامبر ائمه معصومین علیهم اسلام قرار بده و ای مردم متدین و عزیز اشتهارد سعی کنید نماز جمعه و دعای کمیل نان هر چه با شکوه تر باشد جوانان شما در اثر این دو برنامه بیشتر آگاهی میکنند و متدین میشوند و در نتیجه گرفتاریهائی که در محیطهای دیگر است در اینجاست و نخواهد بود و محیط شهر عزیزمان ( اشتهارد ) چون مدینه فاضله است.
و در خاتمه به همه جوانان و دانشجویان و دانش آموزان میگویم اگر می خواهید استقلال و آقائی خود را حفظ کنید بگوئید در رابطه تزکیه و تعلیم به سرحه کمال برسید و جامعه اسلامی احتیاج به جوانان متدین و دانشمند دارد.
و بعد اولا برادرم محمد سلطانی قیم شرعی بر اطفال و اموال قرار دادم. و ثانیا از بابت ثلثم جمیع تصرفات معمول و مرسوم را بر مومنین و دوستان تجویز نموده تا برای آنها دقت آمد در منزل و خوردن غذا اشکالی اگر باشد در ایام مجالس و برنامه های مرسوم و معمول.
و ثالثا از بابت ثلثم دودانگ خانه مسکونی خود را به همسرم زهرا (پروانه) خانه امیدی واگذار کنند.
و رابعا کتابهایم را به احمد بدهند (از بابت ثلثم) اگر احمد طلبه شد و گرنه وقف یکی از کتابخانه های با استفاده بدهند و این موضوع به استثناء کتاب بحار است چون کتاب بحار را وقف نموده ام و متولی آن مادام الحیات خودم هستم و احمد اگر طلبه است آنرا دارد و گرنه او را هم مانند سایر کتابها به کتابخانه تحویل دهند.
و خامسا احتیاطا ده هزار تومان بعنوان از سهم امام و سهم سادات به برادر مظاهری بدهند که در مردن خرج کند. و بر احتیاط دو هزار تومان بعنوان رد مظالم بدهند که برساند.
و سادسا یک سال نماز قضا بخرند. و بقیه اموال کما فرضه الله در بین و رثه تقسیم گردد. و وصایای مرحوم ابوی همه را انجام داده ام جز در بابت زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام روحی لمرقده الفداء که بهر وقت امکان پیدا کرد فورا انجام دهید.
اللم انی اسئلک الراحة عند الموت و المغفرت بعد الموت و العفو عند الحساب اللهم الرزق الشهاده فی سبیلک یا رب العالمین.
این وصیت نامه در سه برگ تنظیم شده.

1361/12/28

1